شايد هرگز نفهميم هدف شکارچي هفتهزارسال پيش از نقاشي روي سنگها و ديوارهي غارها چه بوده؛ سرگرمي، بيان احساسات يا آفرينش هنري؟ اما دليل اهميت امروز اين نگارهها اطلاعاتي است که از روش زندگي، اعتقادات و آرزوهاي مردمان آن روزگار به ما ميرساند.
اما به احتمال زياد وقتي پادشاهان باستان دستور ثبت نقاشيها و نوشتهها در کتيبههاي فاخر را صادر ميکردند هدفي جز نمايش قدرت به آيندگان نداشتهاند.
بخشي ازآنچه در باره برخي دورههاي مختلف تاريخ ميدانيم از ميان شعر و نثر نويسندگان و شاعران آن زمان است. مثل آنچه در اشعار حافظ يا ديگران ـ روشن يا در لفافه ـ از حقايق تاريخ بيان شده است. اين علاوه آن چيزي است که مورخين رسمي سلاطين ـ بيشتر در تأييد و توجيه ايشان تا از حقايق و رخدادها ـ ثبت نمودهاند.
از ابتداي قرن بيستم رسانههاي گروهي جاي مورخين درباري را در تحريف تاريخ پر کردند. هرچه صاحبان زر و زور اراده فرمودند به اعجاز رسانه (تلويزيون، راديو، سينما و …) به مغز مردم دنيا … [تزريق] کردند.
از مشخصههاي اصلي دوراني که ما درآن زندگي ميکنيم شايد جريان «نسبتا» آزاد اطلاعات از بقيه مهمتر باشد. با وجود سيطره امپراطوري رسانهاي بر نزديک به همه دنيا «باز هم خدا پدرِ از ما بهتران را بيامرزد که در دنياي رسانهاي، جايي هم براي ديگران قائل شدهاند».
آنچه هدف من از اين بيان خلاصه و ناقص از تاريخِ تاريخنويسي بود لابد تا حال دستگير شما شده: اينکه در ميان سمفوني پر سرو صدا و هماهنگ اين ارگستر فاخر، يک صداي خارج هر چقدر هم نحيف غنيمت است. و شايد همين صداهاي امروز به ظاهر خارج ما روزي موسيقي زيبا و هماهنگي شد و فضاي جامعه مجازي و واقعي را پر کرد.
فلذا دارام ريم دام دارام رام ! . . .